چه هدیه تولدی است که حتی زلاتان را هم شگفتزده میکند؟
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۴۸۴۴۳
پسرانم سالها از من میپرسیدند: «بابا، گتوزو چجوریه؟ مالدینی، زامبروتا و آمبروزینی چی؟» ویدئوهای آنها را از یوتیوب برایم میفرستادند و غرق سؤالم میکردند. حالا تمام آن قهرمانها را کنار هم روی تراس میدیدند. به ماکسی و وینست گفتم: «ازش استفاده کنید! برید با همشون صحبت کنید. میتونید ایتالیایی، انگلیسی یا فرانسوی حرف بزنید، متوجه میشن.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طرفداری| این آخرین گزیده از دومین کتاب زندگی نامه زلاتان ابراهیموویچ با عنوان آدرنالین است. طی هفتههای گذشته، سعی کردیم قسمتهایی جذاب از این کتاب خواندنی ایبرا را باهم مرور کنیم و امروز جزئیات جشن تولد 40 سالگی او و ماجرای غافلگیر شدنش را باهم میخوانیم:
گزیدهای از فصل 10: پاس دادن یا دوستیبعد از سیسالگی تصمیم گرفتم دیگر جشن تولد نگیرم، چون آن تاریخ لعنتی مانند یادداشتی در تقویم شده بود که میگوید: «یادت باشه که پیرتر شدی». حداقل برای فوتبال. میخواستم با آن مثل یک روز عادی برخورد کنم. تولدم را با آرامش کنار خانواده بگذراندم، بدون مهمانی غافلگیرکننده یا چیزی شبیه به آن. میخواستم به سناریوی عدد چهل، عددی رند و مرزی که کمتر فوتبالیست فعالی از آن عبور کرده است احترام بگذارم.
روز قبل، پاتریزیو، یکی از بهترین دوستانم به من گفت: «فردا باید ساعت ۸ شب آمادهباشی». باشه. فکر کردم قرار است با خانواده شام را بیرون بخوریم. در روز تولدم کاملاً آزادم. ماکسیمیلیان، وینست و یکی از دوستانشان هم در میلانلو هستند چون بازی دارند. هیچ مسئولیتی ندارم، عجله ندارم و همهچیز را در کمال آرامش انجام میدهم. به خانه میروم و هلنا میگوید: «پاشو حاضر شو باید آماده بشیم» «خب، چی بپوشم؟» «لباس شیک بپوش، تولدته».
شیک؟ باشه: شلوار جین با یک پیراهن سفید کافیه. اینجا کمی شک میکنم. چون هلنا خیلی بیشتر از «شیک» لباس پوشیده، انگار که میخواهد برنامهای اجرا کند. بلافاصله متوجه میشوم: «گوش کن، بیخیال سورپرایز پارتی و این چیزا شو، میدونی چقدر ازشون متنفرم». «نگران نباش، فقط برادرت و چند دوست از سوئد هستن. فقط بیا شام بخور.» اوه...باشه...
مرا به هتل Hyatt بردند. مینو قبلاً هدیهاش را به من داده بود: یک تفنگ ساچمهزنی، یا بهتر بگویم، رولزرویس تفنگهای شکاری. فوقالعاده است. آنجا برادرم، همسرش، دوستانم توماس و دنیل مایستورویچ که در تیم ملی با من بود، آندرس و مکس مارتین اولین فیزیوتراپیستم در مالرو، پاتریزو و همسرش حضور دارند. شام میخوریم و بعد منتظر میمانیم تا یکی برسد. از من میپرسند: «میتونی به آشپزخانه بری و با آشپزها سلام و احوالپرسی کنی؟ میدونی، اونا فقط به خاطر تو از رم اومدن». باشه، باافتخار، چون شام واقعاً بینظیر بود. بعد به من میگویند با آسانسور به طبقهی آخر و روی تراس بروم. همراهانم آنجا هستند.
بیرون میروم و نادا تاپگجیک، خوانندهی صربستانی-بوسنیایی را میشناسم و آهنگ Jutro je نواخته میشود، قطعهای که دوست دارم و وقتی وارد صحنهی جشنوارهی سانرمو میشدم پخش میشد. او شروع به خواندن میکند. یکی پس از دیگری خودم را در برابر چهرههای آشنا میبینم. همهی آنها آنجا هستند و وقتی میگویم همه، یعنی همه! «سلام...» زامبروتا «سلام...» داکور «سلام...» گتوزو.
به معنای واقعی کلمه شوکه شدهام، همهچیز غیرواقعی به نظر میرسد. مثل یک زامبی توی تراس راه میروم. آمبروزینی، اودو، آباته، کاسانو، وراتی، دوناروما، سیریگو، کولوسوسکی، پوگبا...چهرههایی که سالهاست ندیدهام. موجی، گالیانی... آهنگ تمام میشود، میکروفون را میگیرم با وجود اینکه گیج و هیجانزدهام سعی میکنم چند کلمه بگویم: «از همهی شما متشکرم. انتظار چنین چیزی را نداشتم...واقعاً سورپرایز خوبی بود. میبینم خیلیها هم هستند که در گذشته با آنها بدرفتاری کردم. فکر نمیکردم بیایید؛ و قسم میخورم به کسی پول ندادم که اینجا باشه. شاید معنیاش اینه که قلب دارم و درنهایت کار خوبی انجام دادهام».
همه دست زدند و در آغوش گرفتنها آغاز شد. بعد آقای پیولی، مالدینی و همتیمیهایم که بهتازگی در برگامو در یک بازی عالی پیروز شدهاند میآیند. بعد شکست ۰-۵ میلان به آتلانتا برگشتم تا کمک کنم و امشب، در همان زمین، میلان من نمایشی فوقالعاده داشت. کالابریا، تونالی و لیائو گل زده بودند، سه بازیکنی که در این ماهها رشد زیادی کردهاند.
چه هدیهی بهتری در روز تولدم میتوانستم از همتیمیهایم دریافت کنم؟
در همین باره بخوانید:
زلاتان چطور با خبر سرطان میهایلوویچ مواجه شد؟
ترسی که موجی و احضاریههایش به جان بازیکنان یوونتوس میانداخت
تنها عوامل اضطراب زلاتان در زندگی: تولد فرزند و خداحافظی از فوتبال!
سورپرایز چند میلیون دلاری منچستریونایتد که با پست اینستاگرامی زلاتان خراب شد
توصیه زلاتان به امباپه در مورد انتقال به رئال مادرید و عصبانیت ناصرالخلیفی!
مرد وارونه؛ داستان ضربه برگردان تاریخی زلاتان به انگلیس
زلاتان و ماجرای انصراف از حضور در ناپولی به خاطر اخراج آنچلوتی
در 40 سالگی هم همتیمیهای خوبی داشتم، اما زمانی با بهترین فوتبالیستهای دنیا بازی میکردم گزیدهای از فصل 10: پاس دادن یا دوستی/ ادامهدر فصل اول تونالی غرق در رؤیایش بود. به اطرافش نگاه و با خود تکرار میکرد: این همان تیمی است که از بچگی رؤیایش را داشتم... امسال از رؤیا بیدار و وارد زندگی واقعی شد. حالا با خودش تکرار میکند: من بازیکن میلانم! و در هر بازی اثباتش میکند؛ مانند یک تانک پانزر در وسط زمین است. ساندرو خیلی زود همه کارهی تیم ملی میشود؛ مانند کالابریا که به اوج بلوغ رسید. تونالی هنوز جا برای پیشرفت قابلتوجهی دارد.
در لیائو هم شایستگی زیادی میبینم. توضیح دادم: او تنها کسی است که کلید ارتباط با او را پیدا نکردم. تسلیم شدم، اگر خودش نخواهد، من نمیتوانم کاری انجام دهم. اگر تصمیم به تغییر و رشد نداشته باشد نمیتوانم کمکش کنم. بالاخره این کار را کرد. تصمیم گرفت به خودش کمک کند و حالا بازیکن دیگری است. با راحتی عجیبی بازی میکند، انگار مقابل تیمهای جوانان است. از روز اول آمادهسازی با ذهنیت درستی وارد شد. بهسختی تمرین کرد و نتیجه گرفت. حالا شرایطش خوب است و باید همینطور ادامه دهد. و برای پیولی اینیک مشکل بزرگ است، چون فکر نمیکنم تابهحال این همه استعداد خوب در تیمش داشته.
یک روز در میلانلو، یک مسابقهی تمرینی یازده مقابل یازده انجام میدادیم. من در تیم دوم بودم و به تیم دیگر نگاه میکردم، همان تیمی بود که بعداً لاتزیو را نابود کرد. با خودم گفتم: اما میتونیم شکستشون بدیم. صد درصد میتونیم. شانس پیولی این است که پنج تعویض در اختیار دارد. همتیمیهای من رشد کردهاند، به صدر جدول رسیدهاند و در لیگ قهرمانان بازی میکنند و از روی آتلانتا رد شدهاند. در طول مهمانی، گالیانی میخواست بازی برگامو را به هر قیمتی ببیند و با خودش یک صفحهی نمایش به تراس آورده بود. واقعاً خوشحال بودم. درحالیکه آدم این چیزها نیستم، باید اعتراف کنم سورپرایز هلنا شگفتانگیز بود. یک ماه رویش کار کرده بود. برلوسکونی هم قرار بود آنجا باشد، اما نرسیده بود بیاید.
از دیدن لوچیانو موجی بعد از سالها بسیار خوشحال شدم. او بود که مرا به ایتالیا آورد و درهای موفقیت را به رویم باز کرد. دیدن گالیانی هم عالی بود. کسی که غیر از زمانی که مرا به پاریس انداخت، همیشه رابطهی خوبی با او داشتهام. گوش دادن به صحبتهای آنها با یکدیگر بسیار جالب بود... گالیانی میگفت: «یکبار زلاتان، قرار بود جلوی ما بازی کنی، اما محروم بودی و لوچیانو هر کاری کرد تا محرومیتت رو برداره. من هم میدانستم و بیکار ننشستم...».
و موجی: «آدریانو، یادته گل ترزگه بعد از برگردون دلپیرو تو سنسیرو چقدر فوقالعاده بود؟» گالیانی: «بیشتر از هر چیزی پنالتی شوا تو منچستر رو یادم مونده». و کاسانو هم بود که بدون ترمز با رفتار خاص خودش با همه شوخی میکرد. جوی واقعاً جادویی بود. خوشحال و هیجانزده بودم. سورپرایز تراس بهترین هدیهی زندگیام بود. و در آن شادی، زیباترین چیز دیدن شادی و غرور فرزندانم بود.
سالها از من میپرسیدند: «بابا، گتوزو چجوریه؟ مالدینی، زامبروتا و آمبروزینی چی؟» ویدئوهای آنها را از یوتیوب برایم میفرستادند و غرق سؤالم میکردند. حالا تمام آن قهرمانها را کنار هم روی تراس میدیدند. به ماکسی و وینست گفتم: «ازش استفاده کنید! برید با همشون صحبت کنید. میتونید ایتالیایی، انگلیسی یا فرانسوی حرف بزنید، متوجه میشن. هر سؤالی دارید بپرسید». از دیدن هیجان آنها خوشحال بودم، از گتوزو پیش پوگبا میرفتند و حرف میزدند. این هم روشی برای فهمیدن بهتر داستانم بود، الآن همتیمیهای خوبی دارم، اما پدرشان با بهترین فوتبالیستهای دنیا بازی میکرد.
کیک بزرگ بود و کفشهای فوتبال من رویش قرار داشت. تا ساعت ۴ صبح در حال صحبت و شوخی روی تراس ماندیم. واقعاً از آن لذت بردم. با ترس وارد Hyatt شده بودم. آن عدد غولپیکر ۴۰ که توسط پنجرههای روشن ایجاد شده بود باعث شد عرق سرد کنم: چه چیزی در انتظارم است؟ اما تقریباً نزدیک سحر، خوشحال از آن خارج شدم و یک چیز در سر داشتم: اگر خودم جشن را ترتیب میدادم، همهی آنها حتی ناخواسته میآمدند. با خودشان فکر میکردند: اگر زلاتان باهامون تماس بگیره، نمیتونیم نه بگیم.
اما نمیدانستم چه کسانی دعوت شدهاند؛ بنابراین تمام کسانی که روی تراس بودند میتوانستند بهانهای بیاورند و من هم هرگز نمیفهمیدم. این یعنی به این دلیل آمده بودند که مرا دوست داشتند و از جشن گرفتن کنارم لذت میبرند. وقتی گفتم غیر از وکلایم دوستان کمی دارم، ممکن است اغراق کرده باشم.
برگرفته از کتاب آدرنالین از زلاتان ابراهیمیوویچ، داستانهای ناگفته من (چاپ 2022): منتشر شده در گلگشت (لینک مشاهده و خرید کتاب آدرنالین) کد تخفیف: tarafdari 10 درصد تخفیفاز دست ندهید ????????????????????????
التماس سرمربی بعد از خوردن 41 گل: نه، لطفا تمومش کن! بولونیا، صدرنشین سری آ در بازیهای خانگی! سرک کشیدن آنچلوتی در کنفرانس خبری تونی کروس / عکس اتهام اردنیها به میزبان جام ملتها: جام را به قطر فروخته بودید درویش: پرسپولیس به قهرمانی آسیا فکر میکندمنبع: طرفداری
کلیدواژه: هم تیمی روی تراس ی آن ها ی خوبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۴۸۴۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خروش شماره 10 تیم ملی با نقش جدید! (عکس)
به گزارش "ورزش سه"، سالار آقاپور در دیدار با ازبکستان آن روی ترسناک که جامعه فوتسال انتظارش را داشتند به تصویر کشید و یکی از بهترین نمایشها خود را ارائه داد. بازیکن جوان تیم ملی که در دوره گذشته به عنوان پدیده مسابقات شناخته شد و در دو سال اخیر یکی از سرآمدترین بازیکنان فوتسال ایران به شمار میرود، در جدال حساس نیمهنهایی، وناسیو لوپز و شاگردانش آزار داد و بارها با حرکات و تکنیک فردیاش، بازیکنان ازبک را وادار نمود تا برای مهار او مرتکب به خطا شوند و در هر دو نیمه مسابقه آنها را به محدودیت خطا رساند. سالار که به تازگی بنا به مشکلات خانوادگی از پالما اسپانیا، قهرمان اروپا جدا شده است، در طی دوران نوظهور که پیراهن تیم ملی را بر تن کرده است، اغلب به عنوان یک بازیکن بزرگ ورای انتظارات عمل کرده و هدایت کننده حملات سرگیجه آور تیم ملی بوده است. وحید شمسایی که خود بازیکن بسیار بزرگی در تاریخ فوتسال محسوب میشود، به او کمک میکند که تمامی پتانسیل و استعدادش را در زمین مسابقه پیاده کند و به عبارتی به آقاپور در چهارچوب تیمی آزادی عمل داده است.
چهار سال از اولین مسابقه آقاپور در بالاترین سطح باشگاهی میگذرد و او نشان داده که هوس نفوذی بسیاری دارد و بارها در دوئلهای یک به یک پیروز بوده و این تکنیک و قریحهاش به تیمهایی که در آن بازی میکند، کمک کرده تا با نفرات بیشتری حمله کنند و یا آقاپور با شوتهایی که اکثرا در قاب دروازه آرام میگیرد، گلهای زیبایی را برای تیمش به ارمغان بیاورد.
آقاپور به معنای سنتی یک گلزن پرکار نیست، بلکه شیوه بازی او به شکلی است که فرصت و فضای گلزنی را برای همتیمیهایش ایجاد میکند. در دیدارهای اخیر تیم ملی، سالار آقاپور حامل توپ بوده و با حرکات بازی با پای خود که اغلب به سمت خط طولی میرود تا آرایش تدافعی حریف را باز کند و فضا را برای چرخش توپ و خلق موقعیت شکل بدهد. آقاپور در دیدار روز گذشته با یک پاس بینقص به بهروز عظیمی، یک گل ساخت و هدیه شیرینی را به همتیمیاش داد.
چنین مأموریتی تمرکز سالار را روی گلزنی بیتفاوت کرده است. مگر اینکه در حین بازی، او با دریبلهای ریز و حرکات به عمق اقدام به شلیکهای سهمگین کند و موفق به گلزنی شود.
با این حال، انتظارات از سالار آقاپور بسیار بالاست و علاقهمندان به فوتسال، منتظر درخشش این بازیکن در نبرد فینال با تایلند خواهند بود.